آلان، حکایتی از عشق و تاریخ
شنبه 1 بهمن 1401
بازدید: 1884
زیباییِ ارتباطِ بین جاذبه های طبیعی و تاریخی شهر علم و ادب شیراز، ارزش بازدید دوباره و چند باره این شهر را دارد.
در یکی از کوچه های محله لطفعلی خان زند خانه ای درندشت خودنمایی می کند که در طول سال ها میزبان تاجری مهربان به نام حاج غلامحسین لطفعلی زاده و خانواده اش بوده.
انتهای این کوچه قدیمی شما را به داخل خانه ای می کشاند که سال ها قبل، یکی از خانه های اشرافی و پر رفت و آمد آن محله به حساب می آمده.
هنگام غروب آفتاب، همه نوه ها با مادر جان این خانه در حیاط می نشستند و به ستاره های آسمان نگاه می کردند که چقدر زیبا هستند و مادر جان همیشه داستانی درباره زندگی برای نوه ها تعریف می کرد. فردی بسیار محترم بود و با عشق کامل به آقای لطفعلی زاده که من پدرجان خطابشان می کنم، زندگی کرده بود و همیشه به نوه ها یاد می داد که چطور وفاداری شان را به عنوان یک زوج حفظ کنند.
می دانید بنظرم که زندگی یک کتاب است و هر روز ما چیزهای جدیدی را کشف می کنیم. همین قصه ها به ما یاد می دهند که چطور با زندگی روبرو بشویم؛ یاد می دهند که زندگی یک مبارزه سخت است.
پسرِ پدر جانِ قصه ما عکس های پدر و مادر و همه اعضای خانواده اش را نشانم می دهد و حکایتشان را برای عابرانی که دعوتش را به خانه قبول می کنند تعریف می کند.
شنیده ام که می گویند آدم هر چقدر سنش بالاتر می رود بیشتر یاد گذشته می کند و از گذشته ها حرف می زند و حرف می زند پس من هم گوش می دهم و گوش می دهم. وسط تمام جمله های پسرِ پدر جان، یک جمله چنان درخشان بود که همانجا در ذهنم پر رنگ شد. جایی که درباره دلنشینی و روح بخش بودن فضای خانه با وجود متروکه و مخروبه بودنش حرف می زد، مکثی کرد و گفت: البته، روحی که این خانه دارد و دلنشینی آن به خاطر روح و اخلاق پدر و مادرم بود.
راست می گفت. این ما آدم ها هستیم که به خشت و گل و آجر و سیمان دور و برمان روح می دهیم و روحمان در تک تک خشت ها و رنگ ها و درز دیوارها رخنه می کند حتی اگر دیگر نباشیم، حتی اگر 40 سال هم از مرگمان گذشته باشد.
آدم هایی که اینجا زندگی می کردند انرژی شان حفظ شده و کاملا این را حس می کنید. شاید علتش همین کار خیری بوده که پدر جان انجام می دادند.
و اکنون نوه اش که گرد پیری روی موهایش نشسته و چین و چروک دست هایش با قدمت ترک های سطحی و عمیق در و دیوار خونه شباهت هایی دارد برایم از قصه خانه می گوید.
"قصه آلان"
در خیابان لطفعلی خان زند گود عربان منزلی قدیمی با قدمتی نزدیک به 200 سال با عمارتی فاخر به مساحت 500 متر مربع و دارای 20 اتاق چشم ها را نوازش می دهد.
اکنون در دیاری بسر می برم که روزگاری شیخ اجل و خواجه شمس الدین در اینجا به الفباری پارسی جانی دوباره بخشیدند. از گذرگاه هایی رد می شوم که حکیمان و دانشمندان و ادبا در اینجا روزگار می گذراندند.
آقای حاج غلامحسین لطفعلی زاده تاجری از دیار بوشهر که مردی باتقوا و اهل علم و ایمان بوده، به همراه همسرش کتان خانم و پسرش غلامرضا و عروسش عِکسی خانم(بانویی شیرازی الاصل) با 4 نوه (علی اکبر، علی اصغر، حسنعلی و غلامعلی) در این خانه ی 500 متری زندگی می کردند.
حاج غلامحسین که من پدربزرگ صدایشان می کنم تابستان ها هندوانه ای داخل حوضِ رنگ پریده می انداخته و دورتادور حوض تخت می زده و منتظر می نشسته تا نوه ها و همسایه ها بیایند و به هر کدام یک قاچ هندوانه بدهد.
پدربزرگ خیر بوده و اتاق های خالی را به همسایه ها می داده. چندین خانواده اینجا زندگی می کردند و هیچ مشکلی با هم نداشتند و وقتی از این خانه می رفتند که صاحب خانه می شدند.
تابستان ها از 1 هفته تا 3 ماه از بوشهر و برازجون میهمان داشتند. اتاق های پایین هم به میهمان تعلق داشته.
این پدربزرگ قصه ی ما مخالف سرسخت رادیو بوده. اون زمان فتوا داده بودند که رادیو حرام است بخاطر انگلیسی ها. غلامرضا پسرش شیطنت می کند و یواشکی یک رادیو می خرد.
این خانه حتی میزبان اولین تلویزیون شیراز هم بوده.
البته این بار کار برادر پدربزرگ است که می خرد و می گذارد توی انبار و در غیاب ایشان یواشکی کنار حوض تلویزیون تماشا می کردند و تمام بچه ها روی حصیر دور هم می نشستند و برنامه مرادبرقی را تماشا می کردند.
آلان، حکایتی از عشق و تاریخ
پیش بسوی روایت این عمارت 200 ساله
یکی از جذاب ترین ویژگی های این خانه فضای بیرونی آن است. درب ورودی درونگرا که سعی نشده با کاشی های هفت رنگ و آینه کاری، محافظه گری را از خودش دور کند. در عوض هرآنچه زیبایی است در داخل خانه قرار دارد.
چرا آلان؟ آلان به چه معناست؟!
مالکان جدید عمارت برای انتخاب این اسم شاهنامه و کتاب های قدیمی را بررسی کردند و به این اسم قدرتمند (کردی-ایرانی) رسیدند. آلان در زبان ترکی به معنای خریدار یا مشتری و بطور کلی آلان به معنی سرزمین آریایی هاست.
پس پیش بسوی سرزمین آریایی ها:
حیاط:
بالای عمارت را نگاه کن سادگی می بینی، سرت را که بیاوری پایین کاشی های رنگی و نقاشی شده می بینی. یک پیام برایت دارد.
معمار آن زمان قصدش این نبوده همه جا را رنگی کند. طبقه بالا شیشه های رنگی و پایین شیشه های بی رنگ کار شده. قرار نیست همه جای عمارت ملون باشد؛ یک جاهایی هم نیاز به مکث داریم تا آن فضاهای رنگی را ریویو کنیم.
این ستون هم از قدیم بعنوان پایه های عمارت بوده و چون جونی نداشته بصورت نمادین اینجا گذاشتند بعنوان چراغ.
بریم سراغ خانم های خوشگل خانه:
این خانم سوگلی بوده 200 سال پیش. جوان تر از همه بوده و دلبری می کرده و آن زمان که تکنولوژی نبوده و نامه نگاری می کردند؛ پر از عشق بوده همه چیز.
فدایت شوم نامه ی نامت رسید
قلب حزین شاد شد چشم در خط افتاد
دل ز غم آزاد شد
والسلام ملالی نیست جز دوری شما
چاه:
اینجا قبلا چاه بوده. کنارش هم یه سکومانند بوده که با چرخ چاه آب می کشیدند بالا. چاه را حفظ کردند اما بخاطر تالار آیینه سر چاه را بصورت نمادین روبروی تالار گذاشتند.
این در حالی است که لطفعلی زاده ها از وجود چاه بی خبر بودند. مالکین جدید طی خاکبرداری هایی که انجام می دهند متوجه وجود این چاه می شوند.
این خانه 3 تا مطبخ داشته. یکیش کنار چاه بود. هرجا که آشپزخونه بوده چاه آب هم بوده. بنا به سلیقه ی مالکین جدید جای آشپزخونه عوض می شده.
تالار آیینه:
حوض:
عمق حوض در قدیم تا 5 متر بوده؛ برای حوض خاکبرداری های زیادی انجام شده.
پاشویه:
آقای قادری گفتند بشین و کفشت را در بیاور تا ببرمت به زمان های قدیم و این شد یک تجربه ی قشنگ و بامزه.
همیشه گفتم قرار نیست تجربه های شاخ دار برای میهمان و مشتری فراهم کنید. با همین تجربه های کوچک می توانید حالی خوش برایشان رقم بزنید.
این خانه قبلا 30 تا اتاق داشته که همشون پستو داشتند. یک اتاق کوچک پشت هر اتاق وجود داشته برای تعویض لباس و گذاشتن چمدان. در قدیم هر فضایی از خانه اسمی داشته و هیچ فضایی بیهوده نبوده و کاربردی روزمره داشته. زمانی که مالکین جدید خانه را می خرند 20 تا اتاق داشته که همه شان تودرتو بودند و به هم راه داشتند. در حال حاضر از این تعداد 10 تای آنها اقامتی در نظر گرفته شده؛
چند تا از اتاق ها را با هم می بینیم:
اسم بیشتر اتاق ها برگرفته از نام خانم های خانه است.
اتاق شاه بیگم:
شاه بیگم نام مادر آقای قادری (مالک خانه) که اتاق پدربزرگ بوده.
شاه نشین نام قله ای در توچاله که شکلی گنبدی با ارتفاع زیاد دارد.
مفهوم شاه نشین در معماری مدرن و سنتی
به قسمتی از خانه که در ارتفاع بالاتری واقع شده و نورگیر مناسبی دارد، شاه نشین می گویند. ارتفاع شاه نشین بسیار بلند تر از سایر اتاق هاست که سبب خنک بودن آن نسبت به سایر قسمت های خانه می شود. شاه نشین ها معمولا مکانی دنج و خصوصی تر برای افراد بزرگ خانه و یا میهمان ها فراهم می آورند
و بیشتر در معماری سنتی شناخته شده هستند و معمولا برای تزئین آن از گچبری، آینه کاری و … استفاده می شود. پنجره های شاه نشین معمولا پنج دری یا سه دری هستند و شیشه های رنگی هم که مشخصه شان است. در مقابل شاه نشین معمولا یک حوض می ساختند که در ساعات مختلف روز و با توجه به انعکاس نور خورشید، جلوه ای خاص به شاه نشین می داده.
اتاق کتایون:
کتایون نام مادر آقای محمدی (مالک خانه)
این اتاق سه دری در زمان قدیم میهمان خانه مشترک بوده.
اتاق عِکسی:
(عِکسی نام مادر آقای لطفعلی زاده)
اتاق دلنشین:
نام دلنشین برگرفته از حس خوب اتاق است.
اتاق دنج:
دنج ترین جای خانه و برای خلوت کردن خیلی خوب است.
ارتفاع پله ها 40 سانتی است و کار جالبی که کردند این بوده که این قسمت ها را اضافه کردند تا میهمان با حالت رقص بالا و پایین بشود و کمر و پاهایش هم آسیب نمی بیند!
اتاق ماه خانم:
اتاق شهرزاد:
درهای اتاق های بالا به سمت حیاط باز می شوند و درهای اتاق های پایین به سمت اتاق باز می شوند.
سقف اتاق ها همه چوبی بوده که مالکین قدیم آهنیش کرده بودند اما مالکین جدید دوباره به حالت چوبی برمی گردانند.
همه اتاق ها مجهز به سرویس بهداشتی هستند.
نوسازی هایی که در آلان انجام شده:
آیینه کاری های تالار و فضای لمکده
کافه:
در دوره ای این فضا را تغییر کاربری می دهند به طویله.
اینجا قبلا سه تا اتاق بوده که مالکین جدید پارتیشن ها را بر می دارند و متوجه می شوند که طویله بوده و خب مسلما راه آدم رویی با حیوان رویی اش متفاوت بوده و این در را پیدا می کنند از زیر خاک.
و اینکه به خانه همسایه هم راه داشته. بصورت کلی تمام خانه های این اطراف به هم راه داشتند.
سقف اینجا قبلا چوبی بوده که مجبور می شوند این طاق ها را اضافه کنند. یک کلاف آهنی رد کردند تا ظرفیت تحمل سقف بالا برود.
مقاوم سازی کامل انجام شده. کانال سازی هم همینطور تا هوای زیر به بالا بیاید و مرطوب نباشد.
درها متعلق به همین جا بوده که الان تبدیل به اثر هنری شدند.
آجرها همه قدیمی هستند.
سقف: 4محمد (4 الگوی شبیه به هم)
دوچرخه های قدیمی که به میز تبدیل شدند.
از در و دیوار خانه بوی کهنگی و قدمت می آید.
از روی کاشی ها متوجه قدمت بنا شدند؛
از لحاظ نما یک قسمت هایی از خانه به پهلوی اول می خورد و قسمت هایی هم به قاجار و الان هم قسمت هایی از عمارت شده اسلامی. یعنی مالکین از هر دوره به سبک و سلیقه ی همان دوره دستکاری هایی در خانه ایجاد کردند. اما اسکلت اصلی خونه قاجاری است!
پشت بام:
این فضای لمکده هم الحاقی است.
مزیت رقابتی این خانه نسبت به خانه های همجوارش وجود همین پشت بام بزرگ و دلباز است با کبوترهایش و کوه و آسمانش.
نام: خانه لطفعلی زاده ی قدیم، عمارت آلانِ امروز
موقعیت مکانی: شیراز، خیابان لطفعلی خان زند، کوچه 36
مدیریت و بهره برداران: آقایان محمود محمدی و حشمت الله قادری
برای آشنایی بیشتر با این بوتیک هتل زیبا به صفحه اینستگرم من مراجعه بفرمایید.
یادداشت و مقالات مرتبط
آدرس اینستگرم الیمو
آدرس لینکداین
|
شکوفه قاسمی
|
26/4/1402 |
آلان رو سال گذشته برای ثبت نام دانشگاهم دو شب رزرو کردم و واقعا دو شب فراموش نشدنی رو برام رقم زدن. از برخورد پرسنل و خوشمزگی خوراک هرچی بگم کم گفتم. تنها چیزی که اذیتم کرد اتاق تاریک زیرزمین بود که بوی نم می داد. وگرنه بجز این مورد بقیه موارد عالی بود. |
|
Manager
|
26/4/1402 |
متوجهم کاملا اتاق های زیرزمین کمی نمور هستن. اما بنظرم این تجربه هم قشنگه و ما رو به دوران گذشته می بره. ممنون بابت کامنت ارزشمندتون |
|
|
میلاد شادی فر
|
27/4/1402 |
سلام و سپاس از معرفی «آلان» این مجموعه رو نمیشناختم. واقعا زیباست. |
|
Manager
|
27/4/1402 |
سلام میلاد جان ممنون که داستان آلان رو مطالعه کردی و خوشحالم که با این خونه هم آشنا شدی. |
|